April 20, 2007
تمرین پایانی گروه آقایان غلامی، حاجی وند و قدر دان
تحقیق زیر به منزله سنجش ده نمره آزمون پایانی دوره می باشد. یکی از پر سر و صدا ترین پروند ه های سال گذشته که در مطبوعات و رسانه های منعکس شده است. به عنوان مثال پرونده های مربوط به کودک آزاری را انتخاب کنید. حتما دلائل انتخاب این پرونده را چه از منظر حقوقی چه از منظر اجتماعی عنوان کنید. روند پرونده را از مراحل آغازین تا مرحله صدور رای از منظر حقوقی بررسی کنید خصوصا مبانی اصلی استدلال و استنتاج طرفین دعوی را بررسی کنید. در مرحله نهایی خود را به جای وکیل متهم ، شاکی و قاضی بگذارید و عنوان کنید اگر به جای آنها بودید چه تغییری در دفاع یا حکم شما به وجود می آمد بر اساس این تفاوت لوایح دفاعی و رای دادگاه ارائه را تدوین کنید
تمرین پایانی گروه افغان
مرور کلی بر اسناد و کنوانسیون های بین المللی ناظر بر پناهندگان
مرور کلی بر حقوق پناهندگان افغان در جمهوری اسلامی ایران
مهمترین مشکلات و چالش های حقوق و قانونی پناهندگان افغان در ایران
تمرکز بر مشکلات حقوقی و قانونی با پناهنگان افغان در قم و پاسخ به این سئوال که آیا این مهاجران به خدمات حقوقی احتیاج دارند و در صورتی که این خدمات رایگان و از طریق دانشگاه صورت پذیرد بیشتر در چه حوزه ای خواهد بود( حقوق خانواده، تعهدات، مدنی یا کیفری) توصیه می کنم این بخش را از طریق مصاحبه با خود جامعه افغان که در قم سکونت دارند انجام دهید. به عنوان مثال ده مصاحبه می تواند نمونه مناسبی باشد
توجه و تذکر
آقایانی که بیش از سه جلسه غیبت داشته اند بر اساس لیستی که من دارم و به گروه حقوق اعلام می کنم خود به خود حذف خواهند شد. این تصمیم غیر قابل چانه زنی است
از صفر تا دو نمره ای که مربوط به مشارکت شما در کلاس بوده است در جلسه قبل ارائه شده است . میزان مشارکت شما در جلسات بعدی تا نیم نمره می تواند در کاهش یا افزایش آن موثر باشد
در جلسه این هفته آزمونی برای ارزیابی شما صورت خواهد گرفت که در سنجش هشت نمره ای پایانی دوره تاثیر مستقیم خواهد داشت. این آزمون بر اساس آنچه تا به حال در کلاس ارائه شده است خواهد بود. همچنین تا هفته بعد خلاصه پرونده قضایی - حقوقی یا کیفری – و واقعی یا فرضی را تهیه کنید و بر اساس این خلاصه یا گردشکار، داد خواست یا شکایت کیفری تدوین کنید. این تمرین به منزل تکلیف عمومی است و در ارزیابی هشت نمره پایانی شما موثر خواهد بود
آقای حدادی مسئول نام نویسی از شما برای حضور در دادگاه است. کسانی که مایل هستند نام و نام فامیل، همچنین نوع دادگاهی خواهند در آن شرکت کنند – حقوقی و کیفری – و میزان ساعات مورد علاقه برای حضور را که می تواند از دو تا چهار ساعت باشد مشخص کنید. آقای حدادی این لیست را به صورت منظم تهیه می کند و در اختیار آقای دکتر نوری قرار می دهد. با دادگستری استان قم هماهنگ شده است تا شما فرصت حضور در دادگاه را داشته باشید
تذکر مهم اینکه هیچ بهانه ای برای عدم اطلاع از آزمون یا تکلیف عمومی پذیرفته نمی شود.از ابتدا قرار بوده است که شما مرتب این وب لاگ را که برای حفظ ارتباط مستقیم استاد و دانشجوست را به صورت مرتب بخوانید
سخنرانی ماهانه یونیسف
April 17, 2007
موضوع جلسه ششم
April 16, 2007
کودکان بدون تابعیت
اعطاي تابعيت در ايران با استناد به هر دو سيستم خون و خاک صورت مي گيرد، اما سيستم خون ارجحيت دارد. در سيستم خاک ، محل تولد ملاک تابعيت است و در سيستم خون ، تابعيت فرزند براساس تابعيت پدر، مادر يا هر دوي آنها تعيين مي شود که البته در کشور ما فقط نسب پدري مورد توجه قرار مي گيرد. بند 2 ماده 976 مي گويد: فرزند متولد از پدر ايراني چه در ايران و چه خارج از ايران ، ايراني است. پس مي بينيد که سيستم خون کاملا مطلق است. در اين بند به مادر و تابعيتش اشاره اي نشده است ، چون سيستم خون از طريق مادر در ايران اجرا نمي شود و با ايراني بودن مادر، کودکش ايراني محسوب نخواهد شد
سيستم خاک در کدام بندها اعمال مي شود؟
بندهاي 3، 4و 5ماده 976بر سيستم خاک دلالت دارند، يعني در هر سه بند شرط اول ، تولد کودک در ايران است ؛ ولي ما سيستم خاک را هم به شکل مطلق پياده نمي کنيم و هرکدام از اين بندها شرطي دارند که کافي است با تولد بچه همراه باشد تا کودک تابعيت ايراني بگيرد. بند 3راجع به کودکاني است که پدر و مادرشان نامعلوم هستند و از آنجا که تابعيت پدر و مادرشان مشخص نيست ، محل تولد ملاک تعيين تابعيت قرار گرفته است. اين بند بيشتر جنبه حمايتي براي کودکان بي سرپرست دارد. در بند 4از کودکاني صحبت شده است که پدر و مادري خارجي دارند و در ايران متولد شده اند. شرط اين است که يکي از والدين متولد ايران باشد. قانونگذار در اين بند معتقد بوده که اگر دو نسل - نسل فعلي که کودک است و نسل قبلي که پدر يا مادر او بوده - در ايران متولد شوند وابستگي بين آنها و ايران پديد مي آيد که شرايط اعطاي تابعيت را فراهم مي کند و اين بند تنها مورد از مواد 16گانه تابعيت است که پدر و مادر را يکسان حساب کرده است. بند 5هم اعطاي تابعيت کودکان با پدر خارجي را که در ايران متولد شده باشند مشروط به يک سال اقامت در ايران پس از 18سالگي دانسته است
در بند 4 قانونگذار، کودک متولد شده از مادر خارجي را که در ايران به دنيا آمده مستحق اعطاي تابعيت ايراني مي داند. در اين صورت چرا کودک متولد شده از مادر ايراني را نمي شود شايسته تابعيت ايراني دانست؟
اين مساله از سالهاي پيش مورد بحث بوده است. در سال 1353قرار شد کودکان متولد شده از مادر ايراني که در ايران به دنيا آمده اند، در صورتي ايراني محسوب شوند که مادرشان هم در ايران به دنيا آمده باشد. پس از انقلاب هم نظري مشابه نظريه سال 53 ارائه شد، اما هنگامي که مهاجرت افاغنه به ايران بيشتر شد و آمار ازدواج آنان با زنان ايراني بالا رفت سازمان ثبت احوال از اجراي نظريه مشورتي وزارت دادگستري سر باز زد. چون به هر حال يک نظريه مشورتي بود و قانون به حساب نمي آمد. به اين ترتيب تعداد بچه هاي بي شناسنامه هم هر روز بيشتر شد! اما از 2سال پيش بحث اصلاح مواد مربوط به تابعيت در مجلس مطرح شد و بالاخره نمايندگان در دوم مهر ماه امسال طرحي را ارائه کردند که براساس آن ، کودکان با پدر خارجي بايد تا 18سالگي صبر کند و پس از آن در صورت رد تابعيت غيرايراني و نداشتن سوئپيشينه کيفري و امنيتي تقاضاي تابعيت ايراني کنند
فرزندان چنين ازدواج هايي همچنان براي کسب هويت مشکل دارند. يکي از دلايلي که مي گويم کاش اين طرح به تصويب نهايي نرسيده بود هم همين است. فقر، ناآگاهي از قوانين و نبود کنترل کافي بر مرزها در سالهاي گذشته آمار اين ازدواج ها را بالا برده است. در بسياري از موارد حتي به محضر هم مراجعه نشده تا مسوولان لزوم کسب پروانه ازدواج را به آنها گوشزد کنند. به همين دليل ، اين ازدواج ها، شرعي ولي غيرقانوني اند. در اينجا قصد دارم موضوع مهمتري را مطرح کنم. براساس ماده 987اگر زني با تبعه خارجي ازدواج کند، تابعيت ايراني اش را حفظ مي کند مگر اين که طبق قانون کشور متبوع شوهر، تابعيت مرد به او تحميل شود. اگر فرض کنيم بيشتر ازدواج هاي زنان ما با اتباع افغاني غيرقانوني بوده است ، پس از نظر قانون ازدواجي صورت نگرفته و تحميل تابعيت هم وجود نداشته است که در اين صورت زن تابعيت ايراني اش را حفظ کرده و بايد فکري به حال فرزندش کرد. از طرفي اگر هم فرض بر اين باشد که اين ازدواج ها قانوني بوده اند پس چرا تبعات حاصل از آنها که همان فرزندان بي هويت هستند، پذيرفته نمي شود؟! پس اين ازدواج ها چه قانوني باشند و چه غيرقانوني ، دولت بايد وظيفه حمايت از کودکان را بپذيرد؛ اما متاسفانه در قوانين تابعيت ما گاهي سياست يک بام و دو هوا اعمال مي شود که در آن نه اين ازدواج را به رسميت مي شناسند، نه تکليف تابعيت زنان معلوم مي شود و نه تکليف تابعيت فرزندانشان
حتي اگر مدارک اقامتي پدر کامل باشد و ازدواج ها ثبت شده باشند، شرط ديگر هم وجود دارد که بر اساس آن براي تقاضاي تابعيت بايد به 18سالگي رسيد. در اين بند تکليف تابعيت کودکان از بدو تولد تا 18سالگي مشخص نشده است. اين بي هويتي 18ساله ، چه عواقبي در پي دارد؟
ابهام درباره سن اخذ تابعيت ، پيش از ارائه طرح اصلاحي هم وجود داشت. در بند 5ماده 976و مورد اصلاحي اش طوري صحبت شده است که انگار بچه ها 18ساله به دنيا مي آيند و لازم نيست برنامه مشخصي پيش از اين سن درباره تابعيتشان وجود داشته باشد. اصلي ترين مشکل افراد بي هويت در احوال شخصيه مثل ازدواج ، طلاق ، ارث و... مطرح مي شود. بي هويت ها از هيچ گونه امتيازي که يک فرد انساني مي تواند از آن برخوردار باشد، بهره مند نيستند. بر اساس آمارها، درصد بالايي از کودکان کار را فرزندان حاصل از ازدواج زنان ايراني با اتباع بيگانه تشکيل مي دهند. اين کودکان بيشتر از ديگران مورد بهره کشي و سوئاستفاده قرار مي گيرند. بي هويتي همچنين امکان ادامه تحصيل و استفاده از امکانات بهداشتي را هم از آنها مي گيرد.برخي در توجيه اين بند مي گويند فرزندان با مادر ايراني تا هیجده سالگي تبعه خارجي به حساب مي آيند و دولت تا پيش از اين سن مسووليتي در قبال آنها ندارد. این درست نيست ، چون به خاطر نبود مدارک لازم پدر، غير ايراني بودنشان را نمي توان ثابت کند
ديگر شرايط براي اخذ تابعيت اين فرزندان در بندهاي اصلاحي از چه قرارند؟
شرط ديگر هم وجود دارند که عبارتند از رد تابعيت غيرايراني و عدم سوئپيشينه کيفري و امنيتي
پيش از اصلاح اين بندها، صرفا عدم سوئپيشينه کيفري مطرح بود. اضافه کردن واژه امنيتي به چه معناست؟
سوئپيشينه امنيتي به معناي جرايم سياسي است ، اما جالب اينجاست که اين شرط براي يک تبعه خارجي از پدر و مادر خارجي که بخواهد ايراني شود، وجود ندارد
يعني معتقديد ايراني شدن يک خارجي راحت تر از اخذ تابعيت براي فردي با مادر ايراني است؟
بله ، به صرف اين که مادري خارجي در ايران متولد شده و فرزندش هم در ايران به دنيا آمده باشد، او را ايراني مي ناميم ؛ همچنين براي تبعه بيگانه اي که هيچکدام از اين شروط درباره اش صدق نکند اخذ تابعيت چند شرط دارد که عبارتند از رسيدن به 18سالگي ، فراري نبودن از خدمت سربازي ، اقامت 5ساله در ايران ، نداشتن محکوميت به جنحه مهم يا جنايت غيرسياسي ؛ اما وقتي مادر ايراني باشد، شرطهاي بيشتري مطرح مي شود، در حالي که ايراني بودن مادر دست کم در تابعيت مبتني بر سيستم خاک بايد امتيازي به بچه بدهد، يعني اگر کودکي در ايران به دنيا بيايد و مادرش ايراني باشد بايد او را به عنوان يک ايراني قبول کنيم
اعطاي تابعيت از طريق نسب مادري تا چه حد به حل مساله کودکان بي هويت کمک مي کند؟
سيستم خون از طريق مادر، بهترين حالت ممکن است ، ولي بعيد مي دانم به اين زودي در کشور ما عملي شود. براي همين بود که سيستم خاک به واسطه مادر ايراني را پيشنهاد کردم. البته سيستم خون از طريق مادر هم ممکن است سبب بروز آسيبهاي اجتماعي تازه تري شود. براي مثال وقتي نگراني نسبت به بي هويتي فرزندان وجود نداشته باشد، ازدواج با اتباع بيگانه بيشتر از قبل خواهد شد
اين حرف کاملا ناآگاهانه است. ايراني هاي زيادي هم وجود دارند که پدر و مادر يا فقط پدرشان ايراني است و آنها هم مي توانند تقاضاي تابعيت ايراني کنند، پس چرا اين احتمال فقط راجع به فرزندان با مادر ايراني مطرح شده است؟
گذشته از کودکان بي هويت که با طرح اصلاحي مجلس هم مشکلاتشان همچنان حل نشده باقي مانده ، فکر مي کنيد اصلاح کدام از بخش از قانون تابعيت بايد در اولويت قرار گيرد؟
بند يک ماده 976در حال حاضر بسيار خطرناک است و من بارها گفته ام اگر يک تبعه بيگانه بودم براحتي مي توانستم با استناد به اين بند ثابت کنم که ايراني هستم! بند يک مي گويد: کليه ساکنان ايران ، ايراني محسوب مي شوند به استثناي افرادي که تبعيت خارجي آنها مسلم باشد و تبعيت خارجي کساني مسلم است که مدارک تابعيت آنان مورد اعتراض دولت ايران نيست. پس اگر تبعه خارجي مدارک تابعيت نداشته باشد و ساکن ايران باشد، مي تواند براحتي ادعاي ايراني بودن کند و با وجود مهاجران غيرقانوني فراوان در کشورمان که مدارک اقامتي درستي ندارند واضح است که بايد هر چه زودتر براي حذف اين بند اقدام کرد